یه اتفاق بد
سلام شیطون بلای مامان تازگی ها خیلی بلا شدی وشیطون دیشب خونه بابا غفور بودیم که شما با توپ داشتی بازی میکردی که یهو کنار چشمت خورد توی میز وخون اومد وشما هم گریه کردی ومن که حسابی ترسیدم قلبم ریش ریش شد قربونت برم ولی خدا خیلی رحمت کرد خدایا شکرت که مواظب فرشته کوچولوی منم هستی بعدهم که اومدیم خونه بهت پفیلا وبرنجک دادیم تا حواست پرت بشه وکمتر درد احساس کنی الاهی بمیرم عزیزم کاش من به جای تو درد میکشیدم خدایا فرشته کوچولوم به خودت میسپارم خودت نگهدارش باش ...
نویسنده :
مامان لیلا
15:02